دختری به نام ال...

اینجا یک جزیره است. جزیره من! جایی که من در آن زندگی کرده و افکار و عقایدخود را به قلم می آورم

دختری به نام ال...

اینجا یک جزیره است. جزیره من! جایی که من در آن زندگی کرده و افکار و عقایدخود را به قلم می آورم

دختری به نام ال و دوستان زبل

چند وقت پیش دفاع یکی از دوستان بود، 

رفته بودم دانشگاه تهران- دانشکده محیط زیست

البته اشتباه نشه این دانشکده داخل محوطه دانشگاه تهران نیست، یه خیابون بالاتره، یعنی کلا یه جای مجزا از دانشگاه تهرانه

این دانشکده تاثیر خاصی رو من میزاره یه ساختمون قدیمیه قدیمی، حتی درهاشم عوض نکردن  فکر کنم فقط درهاش مال 50 سال پیش باشه

درختای بلند تبریزی که باد میپیچه لای برگاش و البته پر پرنده

بعد از دفاع به همراه دوستان رفتیم نشستیم زیر یه درخت قدیمی

فال گرفتیم و قهوه خوردیم و غیبت کردیم 

و البته بعدش هم رفتیم همون آش فروشی معروف تو میدون انقلاب که اسمشو نمیدونم چیه و چه آش شله قلمکــــــــــــاری!!

و بقدری به من خوش گذشت که اگه آنتالیا میرفتم شاید انقدر خوش نمی گذشت!